کد مطلب: 29486 تعداد بازدید: ۲۸۹

سر به کجاوه زدن حضرت زینب«سلام الله علیها»

شنبه ۹ اسفند ۱۳۹۹
آیا در منابع تاریخی درباره این که حضرت زینب (علیهاالسلام) زمانی که سر برادر را بر سر نیزه دید، بی‌تابی نموده و سرش را به کجاوه زد، صحبتی شده است؟

سؤال:

آیا در منابع تاریخی درباره این که حضرت زینب (علیهاالسلام) زمانی که سر برادر را بر سر نیزه دید، بی‌تابی نموده و سرش را به کجاوه زد، صحبتی شده است؟

پاسخ:

عزادارانی که قمه زنی می کنند، فعل خود را به همین واقعه مستند نموده و کار خود را نوعی تأسی و تقلید از زینب کبری (علیهاالسلام) می‌دانند و شکافتن سر خود را نوعی اظهار همدلی و همدردی با ایشان می‌شمارند، از این جهت بررسی درستي و نادرستي این روایت، حائز اهمیت است.

اصل این ماجرا از فردی به نام « مسلم جصاص»1 (گچکار) نقل شده که می‌گوید: هنگام بازسازی دروازه اصلی شهر کوفه، هیاهویی می‌شنود و به سمت آن حرکت می‌کند. اسرای واقعه عاشورا را در کجاوه می‌بیند. در این هنگام سر بریده امام حسین (علیه‌السلام) را بالای نیزه می‌برند که حضرت زینب (علیهاالسلام) با مشاهده سر بریده برادر، از شدت ناراحتی سر خود را به چوب محمل می‌کوبد، به گونه‌اي كه خون از زیر مقنعه‌اش جاری می‌شود و با چشم گریان اشعاری را قرائت می‌کند2.

در برخی از کتاب‌های روایت کننده واقعه کربلا این نقل بیان شده است،3 ولی در منابع اوّلیه و کتاب‌های معتبر تاریخی نقلی از این روایت یافت نشد. شیخ عباس قمی(ره) منشاء این روایت را دو کتاب «نورالعین» و «منتخب طریحی» می‌داند، ولی در صحت ماجرای سركوبيدن حضرت زینب (علیهاالسلام) به محمل تردید می‌کند4. اگر مراد از نورالعین، کتاب نور العین فی مشهد الحسین منتسب به اسفراینی5 باشد، در نسخه‌ایی که موجود بود، ماجرای کوبيدن سر حضرت زینب (علیهاالسلام)به محمل یافت نشد.

بنابراین می‌توان «المنتخب فی جمع المراثی و الخطب» را از نظر سندی، اولین منبع ناقل این مطلب دانست6. فخر‌الدین طریحى نجفی (م 1085ق) نویسنده کتاب دانسته شده است. این کتاب را نه می‌توان تاریخ یا مقتل نامید و نه می‌توان آن را کتاب حدیثی و یا روایی خواند؛ بلکه مجموعه‌ای از مراثی است که در قالب نثر خطابی و شعر گردآوری شده است7.

بنابراین هیچ یک از منابع معتبر عاشورا تا قرن نهم این ماجرا را نقل نمی‌کنند و مآخذ این نقل، کتاب‌هایی از قبیل ناسخ التواریخ8 و منتخب طریحی می‌باشد که از اعتبار تاریخی برخوردار نیستند. چنان‌چه منتخب طریحی به صورت غیر مستند و بدون تحقیق تالیف شده و کتاب‌شناسان و حدیث پژوهان از آن انتقاد کرده‌اند9. یا ناسخ التواریخ که محمد تقی سپهر نویسنده درباری و حکومتی در عصر قاجار بود10. نویسنده خود به تحریف ساز بودن کتابش اذعان دارد11. مجلسی در بحار الانوار با بیان این‌که در برخی کتب معتبر مطلب را دیدم روایت را مرسل می‌داند12، با توجه به شباهت متن نقل شده با متن روایت شده در منتخب طریحی، به نظر می‌رسد که آن را از منتخب نقل کرده است.

نتيجه

در منابع اوّلیه و کتاب‌های معتبر تاریخی، نقلی از این روایت، یافت نشد و هیچ یک از منابع معتبر عاشورا تا قرن نهم این ماجرا را نقل نمی‌کنند؛ بنابراين طبق استنادهاي تاريخي، اين داستان صحت ندارد و ساختگي است.

پی نوشت: 

  1. آنچه از کتب روایی بر می‌آید ظاهراً مسلم جصاص يکي از راويان و شاهداني است که در کوفه حضور داشته و به نقل بعضي اخبار از اسراي اهل بيت (عليهم‌‏السلام) پرداخته است. در بحارالانوار و ديگر کتب اخبار از مسلم جصاص حديث کرده‏‌اند.
  2. سپهر، میرزا محمدتقی (1398ق) ناسخ التواریخ، ج 3 ، تهران: کتابفروشی اسلامیه، ص 52-54.
  3. طریحی، فخرالدین بن محمد (1428ق) المنتخب، ج2، بیروت: موسسه التاریخ العربی، ص463؛ مجلسی، محمد باقر (1403ق) بحار الانوار، ج ‏45، دوم، بیروت: داراحیاء التراث العربی، ص 114 – 115؛ سپهر، میرزا محمدتقی، همان، ج3، ص52-54.
  4. قمی، شیخ‌ عباس (1379ش) منتهی الآمال فی تواریخ النبی و الآل‏، ج 2، قم: دلیل ما، ص 938.
  5. اصل انتساب این کتاب به اسفرایینی زیر سوال است.رفاعی، عبدالجبار (1371ش) معجم ما کتب عن الرسول و اهل البیت، ج8، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات، ص123.
  6. طریحی، فخرالدین بن محمد، همان، ص 435 – 436.
  7. صحتی سردرودی، محمد (1394ش) عاشوراپژوهی؛ با رویکردی به تحریف شناسی تاریخ امام حسین، پنجم، قم: خادم الرضا (عليه‌السلام)، ص70-71.
  8. سپهر، میرزا محمدتقی، همان، ص54.
  9. آقا بزرگ تهرانی، محمدحسن (1403ق) الذریعه، ج22، سوم، بیروت: دارالاضواء، ص420؛ قمی، شیخ عباس، همان، ج1، ص753-754.
  10. صحتی سردرودی، محمد، همان، ص81.
  11. سپهر، میرزا محمدتقی، همان ج1، ص378.
  12. مجلسی، محمدباقر (1403ق) همان، ص114.